يادداشتی درباره طرح بحث انگيز خودمختاری کردستان
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/723-kurdistan-autonomy.htm
متن انگليسی English Text
http://www.ghandchi.com/723-kurdistan-autonomy-eng.htm
"در و دیوار به هم ریخته شان بر سرم می شکند..." (نيما يوشيج)
دوست عزيز، عبدالله مهتدی، اخيراً در مصاحبه خود، پس از انتقادهايی که در جنبش سياسی سراسری ايران نسبت به توافقنامه تازه حزب دمکرات کردستان ایران و حزب کومله کردستان ايران شد، گفته است که طرح او برای کردستان ايران ايجاد منطقه ای کردنشين از چند استانی است که در حال حاضر کردهای ايران در آنها زندگی می کنند و اين منطقه را بخشی از سيستم فدرال در ايران آينده توصيف کرده است. مهم نيست که چنين منطقه ای درون يک فدرال اتنيکی تعريف شود (1) يا در داخل یک سيستم فدرال استانی (2) و يا يک منطقه خودمختار در ايرانی با حکومتی متمرکز. نتيجه همگی، منطقه ای خودمختار برای کردها ست حال چه کردها را قوم بناميم يا ملت. بحث نه بر سر فدراليسم است و نه بر سر تعريف قوم و ملت.
جنبش سراسری ايران در واکنش به اين برنامه احزاب کردی، حتی بررسی طرح هايی نظير فدراليسم برای آينده ايران را نيز به کنار گذاشته است (3). اساس بيانيه مشترک پیشنهادی هر دو حزب کردی اين است که مردم کردستان در منطقه ای خودمختار زندگی کنند، نه در استانهايی دارای پيشينه های اتنيکی گوناگون و پذیرای تلاشی فارغ از قوميت و نژاد و مليت برای دموکراسی و پيشرفت. به عبارت ديگر طرحی واپسگرايانه برای بازگشت به دوران فئودالی حکومت خودمختار اردلانها که پيش از سلطنت ناصرالدين شاه قاجار در ايران برقرار بود (4).
درست است که دولت اقليمی کردستان عراق امروز چنين وضعیتی دارد و حتی ممکن است بعداً جمهوری مستقلی بشود. اما این ناشی از شرايط خاص پس از حمله آمريکا به عراق، و پشتیبانی آمريکا از نيروهای احزاب کردی معتقد به خودمختاری کردستان عراق در جریان جنگ بود. جدايی آذربايجان شمالی از ایران نيز در پی جنگ ايران و روسيه در زمان فتحعليشاه انجام گرفت، و پس از هم پاشيدگی اتحاد شوروی به يک جمهوری مستقل تبديل شد.
به این رويدادهای تاریخی نمی توان به عنوان دليلی برای توجیه طرح های ايجاد مناطق خودمختار در ايران، يا هر کشور ديگری استناد کرد. نتيجه چنین طرح هايی جلوگیری از امکان رشد مشترک برای مردمانی با پيشينه های نژادی و قومی و ملی مختلف است (5). نمونه هايی در بسياری از کشورهای آفريقايی، آسيايی و اروپايی نيز ديده می شود، که جز فاجعه ديکتاتوری های محلی واپسگرا حاصل ديگری نداشته است، و به همين دليل است که جنبش دموکراسی خواهی ايران تجزيه طلبی را محکوم می کند (6).
حدود 65 سال پيش جمهوری مهاباد همين برنامه خودمختاری را برای کردستان مطرح کرد و جمعی از با فرهنگ ترين نخبگان کردستان در آن شرکت کردند، که پدر عبدالله مهتدی از وزيران دولت قاضی محمد ازجمله آنها بود. دولت مهابادی که با حمايت شوروی استالينی بوجود آمد در پی توافق جهانی ترومن با استالين و مذاکرات قوام السلطنه با شوروی، توسط ارتش ايران قلع و قمع شد، ضمن آنکه نيروهای ملی و حتی گروههای چپ در بقيه نقاط ايران هم از آن دفاع نکردند. رويدادی مشابه با اشتباهی مشابه نيز در همان زمان در آذربايجان رخ داد، که نتیجه اش رو در رويی دو بخش جنبش سياسی و مدنی ايران بود.
در انقلاب 57 دوباره همين اشتباه تکرار شد و نخبگانی در کردستان، نظير شادروان عبدالرحمن قاسملو، مجدا شعار "ده موک راسی بو ایران خود موختاری بو کوردان" را پیش کشیدند، و گرچه در نخستين سالگرد انقلاب، حزب های دموکرات و کومله توانستند برای مدتی کوتاه ضمن تسخیر مهاباد و سنندج قدرت را در آن نقاط به دست گيرند اما مذاکراتشان با دولت موقت مهدی بازرگان برای تدوام بخشیدن به یک دولت خودمختار در چارچوب طرح 26 ماده ای به نتيجه نرسيد و با سقوط دولت نيمه ليبرال در تهران طرح حمله به کردستان نیز جدی تر شد، و دست آخر با آغاز جنگ عراق، جنبش مدنی و سياسی در کردستان نیز عملا قلع و قمع شده بود هرچند مبارزان کردستان مورد حمايت جنبش سياسی نقاط ديگر ايران قرار داشتند.
نه در زمان قاضی محمد، نه در زمان انقلاب 57 و نه در زمان حاضر دليل پای گذاشتن برخی نخبگان سياسی ايران در راه واپسگرای خودمختاری، دولت های خارجی نبوده اند، هرچند که بسته به منافعشان در برهه هايی مختلف از چنين طرح هايی دفاع کرده اند. اين سابقه نه به دوران جمهوری مهاباد، بلکه به زمان اسماعيل آقا سميتقو بر می گردد که در دوران مشروطيت عليه مشروطه خواهان می جنگيد و برای بريتانيا از چاه های نفت کرکوک در عراق حفاظت می کرد.
رهبران کرد ازدوران قاضی محمد تا به امروز اساساً نه مانند اسماعيل آقا سميتقو وابسته بودند و نه ضد مشروطه، بلکه اشتباهشان در گزینش برنامه غلط و واپسگرايانه خودمختاری برای کردستان بوده است.
آیا زمان آن نرسيده است که همراه جنبش دموکراسی خواهی در کل ايران برای سعادت و خوشبختی ايران در جامعه ای متشکل و برخوردار از پيشينه های رنگارنگ قومی و ملی فعاليت کنيم؟
سام قندچی، ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
http://www.iranscope.com
بيست و پنجم مهرماه 1391
Oct 18, 2012
پانویس:
1. http://www.ghandchi.com/555-FederalismeGhomi.htm
2. http://www.ghandchi.com/535-FederalismeOstani.htm
3. http://www.ghandchi.com/543-MadinehFazeleh.htm
4. http://www.ghandchi.com/700-KurdsIran.htm
5. http://www.ghandchi.com/362-FederalismRights.htm
6. http://www.ghandchi.com/696-Separatists.htm
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/723-kurdistan-autonomy.htm
متن انگليسی English Text
http://www.ghandchi.com/723-kurdistan-autonomy-eng.htm
"در و دیوار به هم ریخته شان بر سرم می شکند..." (نيما يوشيج)
دوست عزيز، عبدالله مهتدی، اخيراً در مصاحبه خود، پس از انتقادهايی که در جنبش سياسی سراسری ايران نسبت به توافقنامه تازه حزب دمکرات کردستان ایران و حزب کومله کردستان ايران شد، گفته است که طرح او برای کردستان ايران ايجاد منطقه ای کردنشين از چند استانی است که در حال حاضر کردهای ايران در آنها زندگی می کنند و اين منطقه را بخشی از سيستم فدرال در ايران آينده توصيف کرده است. مهم نيست که چنين منطقه ای درون يک فدرال اتنيکی تعريف شود (1) يا در داخل یک سيستم فدرال استانی (2) و يا يک منطقه خودمختار در ايرانی با حکومتی متمرکز. نتيجه همگی، منطقه ای خودمختار برای کردها ست حال چه کردها را قوم بناميم يا ملت. بحث نه بر سر فدراليسم است و نه بر سر تعريف قوم و ملت.
جنبش سراسری ايران در واکنش به اين برنامه احزاب کردی، حتی بررسی طرح هايی نظير فدراليسم برای آينده ايران را نيز به کنار گذاشته است (3). اساس بيانيه مشترک پیشنهادی هر دو حزب کردی اين است که مردم کردستان در منطقه ای خودمختار زندگی کنند، نه در استانهايی دارای پيشينه های اتنيکی گوناگون و پذیرای تلاشی فارغ از قوميت و نژاد و مليت برای دموکراسی و پيشرفت. به عبارت ديگر طرحی واپسگرايانه برای بازگشت به دوران فئودالی حکومت خودمختار اردلانها که پيش از سلطنت ناصرالدين شاه قاجار در ايران برقرار بود (4).
درست است که دولت اقليمی کردستان عراق امروز چنين وضعیتی دارد و حتی ممکن است بعداً جمهوری مستقلی بشود. اما این ناشی از شرايط خاص پس از حمله آمريکا به عراق، و پشتیبانی آمريکا از نيروهای احزاب کردی معتقد به خودمختاری کردستان عراق در جریان جنگ بود. جدايی آذربايجان شمالی از ایران نيز در پی جنگ ايران و روسيه در زمان فتحعليشاه انجام گرفت، و پس از هم پاشيدگی اتحاد شوروی به يک جمهوری مستقل تبديل شد.
به این رويدادهای تاریخی نمی توان به عنوان دليلی برای توجیه طرح های ايجاد مناطق خودمختار در ايران، يا هر کشور ديگری استناد کرد. نتيجه چنین طرح هايی جلوگیری از امکان رشد مشترک برای مردمانی با پيشينه های نژادی و قومی و ملی مختلف است (5). نمونه هايی در بسياری از کشورهای آفريقايی، آسيايی و اروپايی نيز ديده می شود، که جز فاجعه ديکتاتوری های محلی واپسگرا حاصل ديگری نداشته است، و به همين دليل است که جنبش دموکراسی خواهی ايران تجزيه طلبی را محکوم می کند (6).
حدود 65 سال پيش جمهوری مهاباد همين برنامه خودمختاری را برای کردستان مطرح کرد و جمعی از با فرهنگ ترين نخبگان کردستان در آن شرکت کردند، که پدر عبدالله مهتدی از وزيران دولت قاضی محمد ازجمله آنها بود. دولت مهابادی که با حمايت شوروی استالينی بوجود آمد در پی توافق جهانی ترومن با استالين و مذاکرات قوام السلطنه با شوروی، توسط ارتش ايران قلع و قمع شد، ضمن آنکه نيروهای ملی و حتی گروههای چپ در بقيه نقاط ايران هم از آن دفاع نکردند. رويدادی مشابه با اشتباهی مشابه نيز در همان زمان در آذربايجان رخ داد، که نتیجه اش رو در رويی دو بخش جنبش سياسی و مدنی ايران بود.
در انقلاب 57 دوباره همين اشتباه تکرار شد و نخبگانی در کردستان، نظير شادروان عبدالرحمن قاسملو، مجدا شعار "ده موک راسی بو ایران خود موختاری بو کوردان" را پیش کشیدند، و گرچه در نخستين سالگرد انقلاب، حزب های دموکرات و کومله توانستند برای مدتی کوتاه ضمن تسخیر مهاباد و سنندج قدرت را در آن نقاط به دست گيرند اما مذاکراتشان با دولت موقت مهدی بازرگان برای تدوام بخشیدن به یک دولت خودمختار در چارچوب طرح 26 ماده ای به نتيجه نرسيد و با سقوط دولت نيمه ليبرال در تهران طرح حمله به کردستان نیز جدی تر شد، و دست آخر با آغاز جنگ عراق، جنبش مدنی و سياسی در کردستان نیز عملا قلع و قمع شده بود هرچند مبارزان کردستان مورد حمايت جنبش سياسی نقاط ديگر ايران قرار داشتند.
نه در زمان قاضی محمد، نه در زمان انقلاب 57 و نه در زمان حاضر دليل پای گذاشتن برخی نخبگان سياسی ايران در راه واپسگرای خودمختاری، دولت های خارجی نبوده اند، هرچند که بسته به منافعشان در برهه هايی مختلف از چنين طرح هايی دفاع کرده اند. اين سابقه نه به دوران جمهوری مهاباد، بلکه به زمان اسماعيل آقا سميتقو بر می گردد که در دوران مشروطيت عليه مشروطه خواهان می جنگيد و برای بريتانيا از چاه های نفت کرکوک در عراق حفاظت می کرد.
رهبران کرد ازدوران قاضی محمد تا به امروز اساساً نه مانند اسماعيل آقا سميتقو وابسته بودند و نه ضد مشروطه، بلکه اشتباهشان در گزینش برنامه غلط و واپسگرايانه خودمختاری برای کردستان بوده است.
آیا زمان آن نرسيده است که همراه جنبش دموکراسی خواهی در کل ايران برای سعادت و خوشبختی ايران در جامعه ای متشکل و برخوردار از پيشينه های رنگارنگ قومی و ملی فعاليت کنيم؟
سام قندچی، ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
http://www.iranscope.com
بيست و پنجم مهرماه 1391
Oct 18, 2012
پانویس:
1. http://www.ghandchi.com/555-FederalismeGhomi.htm
2. http://www.ghandchi.com/535-FederalismeOstani.htm
3. http://www.ghandchi.com/543-MadinehFazeleh.htm
4. http://www.ghandchi.com/700-KurdsIran.htm
5. http://www.ghandchi.com/362-FederalismRights.htm
6. http://www.ghandchi.com/696-Separatists.htm