05. کردها در ايران مدرن-از نادر شاه تا مشروطيت
پ. پتروشفسکي مينويسد "در قرن پانزدهم تکيه گاه عمده صفويه قبايل چادرنشين ترک بودند که بزبان آذربايجاني سخن ميگفتند. منشاء اين قبايل متفاوت بود. بخش اعظم ايشان از آسياي صغير به آذربايجان و ايران کوچ کرده بودند زيرا با سلاطين عثماني و سياست مرکزيت طلبي آنان دشمني ميورزيدند. در آغاز تعداد اين قبايل هفت بود. شاملو، روملو، اوستاجلو، تکه لو، افشار، قاجار، و ذوالقدر. از اين هفت قبيله فقط دو قبيله شاملو و روملو، کاملاً و بالتمام از صفويان اطاعت ميکردند" [پطروشفسکي، تاريخ ايران، ض 471].
بعد ها ايل افشار و بعد ايل زند (از منشاء لر) و سپس ايل قاجار پرچم وحدت ايران و ايجاد دولت مرکزي را بدست گرفتند. اما آنچه بدست آمد دولتي بود از امتزاج اقوام گوناگون ايران وليکن با تفوق هرچه بيشتر عنصر فارسي بخصوص در دستگاه هاي کشوري و نهاد هاي ايدئولوژيک آن. مذهب شيعه نيز با خصوصيات قومي امتزاج يافته و بشکل يک خصوصيت رواني مشترک در زمان شکل گيري ملت فارس در ميايد.
از زمان ناصرالدين شاه قاجار با رشد بورژوازي در ايران و شکل گيري ملت فارس "خود مختاري" کردستان از بين ميرود. اصلاحات ميرزا تقي خان امير کبير، مانند تورگو، اصلاح طلب بورژوا-ملاک فرانسه (قبل از انقلاب کبير)، در جهت مدرنيزه کردن دستگاه حکومتي از بالاست. ميزا تقي خان امير کبير به سرنوشتي بدتر از تورگو دچار ميشود يعني به دستور دربار به قتل ميرسد.
اما بهرحال ملت فارس در اين دوران شکل ميگيرد، در صورتيکه شکل گيري ملت کرد راهي طولاني در پيش دارد. خلاصه به "جدائي" چند صد ساله کردستان براي هميشه پايان داده ميشود و والياني از مرکز به دستور دولت مرکزي به کردستان روانه ميشوند. به حکومت اردلان ها پايان داده ميشود و در تاريخ چهارم ذيقعده 1284 هجري قمري، شاهزاده معتمد الدوله فرهاد ميرزا عموي ناصرالدين شاه، بحکومت کردستان معرفي ميشود [شيخ محمد مردوخ، تاريخ کرد و کردستان، ص 186].
مقاومتهاي مردم کردستان در مقابل دولت مرکزي را عمدتأ ميبايست از اين تاريخ بررسي نمود. نفوذ جنبش باب در کردستان نيز جدا از اين مسأله نيست. بهر حال مبارزه مردم کردستان که هنوز در آنزمان تشکيل ملت کرد را نداده اند، بشکل عصيانهاي دهقاني است که توسط رؤساي عشاير، خانها، و فئودالهاي کرد جهت تضعيف دولت مرکزي و احياء قدرت گذشته شان رهبري ميشوند.
پ. پتروشفسکي مينويسد "در قرن پانزدهم تکيه گاه عمده صفويه قبايل چادرنشين ترک بودند که بزبان آذربايجاني سخن ميگفتند. منشاء اين قبايل متفاوت بود. بخش اعظم ايشان از آسياي صغير به آذربايجان و ايران کوچ کرده بودند زيرا با سلاطين عثماني و سياست مرکزيت طلبي آنان دشمني ميورزيدند. در آغاز تعداد اين قبايل هفت بود. شاملو، روملو، اوستاجلو، تکه لو، افشار، قاجار، و ذوالقدر. از اين هفت قبيله فقط دو قبيله شاملو و روملو، کاملاً و بالتمام از صفويان اطاعت ميکردند" [پطروشفسکي، تاريخ ايران، ض 471].
بعد ها ايل افشار و بعد ايل زند (از منشاء لر) و سپس ايل قاجار پرچم وحدت ايران و ايجاد دولت مرکزي را بدست گرفتند. اما آنچه بدست آمد دولتي بود از امتزاج اقوام گوناگون ايران وليکن با تفوق هرچه بيشتر عنصر فارسي بخصوص در دستگاه هاي کشوري و نهاد هاي ايدئولوژيک آن. مذهب شيعه نيز با خصوصيات قومي امتزاج يافته و بشکل يک خصوصيت رواني مشترک در زمان شکل گيري ملت فارس در ميايد.
از زمان ناصرالدين شاه قاجار با رشد بورژوازي در ايران و شکل گيري ملت فارس "خود مختاري" کردستان از بين ميرود. اصلاحات ميرزا تقي خان امير کبير، مانند تورگو، اصلاح طلب بورژوا-ملاک فرانسه (قبل از انقلاب کبير)، در جهت مدرنيزه کردن دستگاه حکومتي از بالاست. ميزا تقي خان امير کبير به سرنوشتي بدتر از تورگو دچار ميشود يعني به دستور دربار به قتل ميرسد.
اما بهرحال ملت فارس در اين دوران شکل ميگيرد، در صورتيکه شکل گيري ملت کرد راهي طولاني در پيش دارد. خلاصه به "جدائي" چند صد ساله کردستان براي هميشه پايان داده ميشود و والياني از مرکز به دستور دولت مرکزي به کردستان روانه ميشوند. به حکومت اردلان ها پايان داده ميشود و در تاريخ چهارم ذيقعده 1284 هجري قمري، شاهزاده معتمد الدوله فرهاد ميرزا عموي ناصرالدين شاه، بحکومت کردستان معرفي ميشود [شيخ محمد مردوخ، تاريخ کرد و کردستان، ص 186].
مقاومتهاي مردم کردستان در مقابل دولت مرکزي را عمدتأ ميبايست از اين تاريخ بررسي نمود. نفوذ جنبش باب در کردستان نيز جدا از اين مسأله نيست. بهر حال مبارزه مردم کردستان که هنوز در آنزمان تشکيل ملت کرد را نداده اند، بشکل عصيانهاي دهقاني است که توسط رؤساي عشاير، خانها، و فئودالهاي کرد جهت تضعيف دولت مرکزي و احياء قدرت گذشته شان رهبري ميشوند.